loading...
کــــــــلام مــــــهربان
ADMIN بازدید : 45 دوشنبه 21 بهمن 1392 نظرات (1)
حضرت ادم وقتی داشت از بهشت بیرون میرفت:
خدا گفت:نازنینم آدم ، با تو رازی دارم...

اندکی پیشتر آی....

آدم آرامو نجیب آمد پیش...!!!

زیر چشمی به خدا مینگریست...

محو لبخند غم آلود خدا ، دل انگار گریست...!!

گفت: نازنینم آدم ، قطره ای اشک زچشمان خداوند چکید...

یادمن باش که بس تنهایم...

بغض آدم ترکید...

گونه هایش لرزید...

به خدا گفت: من به اندازه ی گل های بهشت... من به اندازه ی عرش... نه... نه... به اندازه ی تنهاییت ای هستی من دوستت دارم....!!!

آدم کوله اش را برداشت....

خسته و سخت قدم برمیداشت... راهی ظلمت پرشور زمین....

زیر لبهای خدا باز شنید... نازنینم آدم....

نه به اندازه ی تنهایی من.... نه به اندازه ی گلهای بهشت ....که به اندازه یک دانه ی گندم.... تو فقط یادم باش.....

 
 خالق بی نظیر

 

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط pari در تاریخ 1392/11/22 و 18:38 دقیقه ارسال شده است

kheili khob bod ashkam daromad شکلک
پاسخ : از شما ممنونم کاربر عزیز


کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
دوستان عزیز هدف من از ساخت وبلاگ این بوده که بتوانم اطلاعات خود را در زمینه های مختلف در اختیار شما قرار بدهم و این وب کاملاً دارای مطالب عمومی و متنوعی است و شما عزیزان می تونید با عضویت من را در انجام این امر یاری کنید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظر شما درباره استقلال کانون وکلا چیست؟
    سایت های کاربردی

    آمار سایت
  • کل مطالب : 13
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 5
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 4
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 5
  • بازدید ماه : 40
  • بازدید سال : 367
  • بازدید کلی : 2,593
  • کدهای اختصاصی